بر شانه ها نشسته تو گویی
چنگی به موی پریشان
سیلی گرفته
چنگی به موی پریشان
سیلی گرفته
به اندوه همنواز
یاد تو
سینه دران است
ای فاتح ِ کرانه ی مات ِ نگاه من
این غصه را چگونه سر آرم
با کوله ی انبوه یادها
افشان ابر سیاهی
چشم مرا
به سیلاب می برد
یاد تو
سینه دران است
ای فاتح ِ کرانه ی مات ِ نگاه من
این غصه را چگونه سر آرم
با کوله ی انبوه یادها
افشان ابر سیاهی
چشم مرا
به سیلاب می برد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر