نیمه شب 8 مارس 2012
بوسه ای را که به لب جام تهی هایی کرد
آه ما بود که از باده تمنایی کرد
زخمه ی تار وُ دل ما به هوایت خوش بود
که چنان نیمه شبی روی تو معنایی کرد
جرعه ای بود مگر!؟، جانِ سبو دل می برد!
لاجرم باده سرشکی تشِ مینایی کرد!
مستی ام نیمه شبان را به سحر باخت چنان
که شفق دلشده با ساحتِ دریایی کرد
جان ما از غم دوری تو افروخت دریغ
کس ندانست چه آتش دل هرجایی کرد
مشت با خشم سبویی بشکست ای بیداد
که غم یار چنان با دل شیدایی کرد
من خراب تو شدم یاد تو کرده است وفا
بین دل ما که به راه تو چه سودایی کرد
شب ما رفت و سبو مانده تهی جان به هوار
آه از این نقش خیالِ تو چه غوغایی کرد
روزگارت شده آواز غزل هایی مست
چه تغزل به هوای تو گیل آوایی کرد
با ردیف " می کرد" بد نیست!:
بوسه ای را که به لب جام تهی ها می کرد
آه ما بود که از باده تمنا می کرد
زخمه ی تار وُ دل ما به هوایت خوش بود
که چنان نیمه شبی روی تو معنا می کرد
جرعه ای بود مگر، جانِ سبو دل می برد
لاجرم باده سرشکی تشِ مینا می کرد
مستی ام نیمه شبان را به سحر باخت چنان
که شفق دلشده با ساحتِ دریا می کرد
جان ما از غم دوری تو افروخت دریغ
کس ندانست چه آتش دل هرجا می کرد
مشت با خشم سبویی بشکست ای بیداد
که غم یار چنان با دل شیدا می کرد
من خراب تو شدم یاد تو کرده است وفا
بین دل ما که به راه تو چه سودا می کرد
شب ما رفت و سبو مانده تهی جان به هوار
آه از این نقش خیالِ تو چه غوغا می کرد
روزگارت شده آواز غزل هایی مست
چه تغزل به هوای تو گیل آوا می کرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر