1
یک نفس مجال است فاصلۀ ما
پیاله ای وُ نگاهِ همه جا و هیچ جا!
خرامانِ یاد است
یک آه
اگر مستی پا دهد!
2
فاصله ای نیست هنوز
جز آهی
از یک کرانه
تا بی انتهای گستره ای که خیال پرمی کشد بی پروا
می برد مرا
می برد.
نیستی وُ هستی
بالکشانِ پرنده ای سختسرانه
طوفانی آشفته می دارد هنوز
نگاهی به همه جا وُ هیچ جا
3
جشم به راهیِ جانکاهیست غربت!
راهی که دیگر فرق نمی کند به کجاست
مستانه
گاهی پیاله ای
و
خرامانِ حسی شاپرک وار
از یک یاد تا یادی
در چنتۀ این کولۀ لعنتی!
همین!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر