برگی با رقص باد بر آب
موج موج دوباره جستن
نگاه خیره خسته ای
چشم در چشم
گاه و بیگاه
در لابلای تصویرهای در گذر
زلال جاری بازیگوش
مشت می شمارد
افسوسخشم
.
>>>>ادامه
حکومت اسلامی را به مرگ بگیرید تا به تب رضایت دهد
دو نگاه متفاوت میان همه ی دو گروه عمده وجود دارد چه آنهایی که گرد موسوی و کروبی سینه می زنند، چه آنهایی که مبارزه مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت دم می زنند. این هر دو نگاه به باور من ناشی از یک توهم است که گروه اول به خیال خام اینکه لمپنهایی همچون خامنه ای و قاتلان به جاه و مقام رسیده ی موسوم به سردار و رئیس جمهور و وکیل و وزیر، دلشان به رحم خواهند آمد و نسبت به سرکوبها و قبضه کردن قدرت کوتاه خواهند آمد یعنی به دیگر سخن بر شاخه نشسته و بن می برند و گروه دیگر بی توجه به شرایط فرهنگی و فاجعه ای که به مردم ما رفته، بی توجه به اینکه نه موسوی گاندیست و نه مردم ما مردمان هندوستان آن زمانی با حاکمیت استعماری انگلیس( شرایط آنزمانی و ضرورت تغییر سیاست جهانی و تحولات آن زمانی را هم حتی اگر در نظر نگیریم!) خواهند توانست حکومت لمپنهای خدا فروش را به تمکین از خواستهای خود وادارند
ادامه<<<<
سکوت
گیل آوایی
یکشنبه شب 16 مه 2010
خانه نسیم با نسیم که بی حال خواب رفته بود
به فاصله ی یک نگاه
خواب رفته است
سکوت
به نفسهای رام ِ آرام ِ او
ساز یک هیاهو کوک می کند
پنجره ای
تا عمق خاکستری غروب
خیال می گیراند
دل واپسی بیهوده ای بود!
چه خوب!
نشسته ام به دو تصویر
یک سو
نسیم نفس می رماند رام،
یک سو
خیال ِ پا به گریز
دل به دلش نیست.
یک دنیا فریاد آنجا جمع شده بود و اسمش را گذاشته بودند نمایشگاه سکوت ِ ما! آن هم با هیبت غول آسای ده تندیس که بسان هوار ِ کوههای آند1 از یکسوی محلی که به بزرگی زمین فوتبالی می نمود، تا سوی دیگر آن ردیف شده بودند. اولین جایی هم که نگاه آدم می غلتید و از جای جای میدان با همه شلوغی و سر ریز بودن آدمها، روی نقطه ای کنجکاوانه خیره می شد، همانجا با همان تندیس های فلزی غول پیکر بودند که انگار همه ی کنون و این سانی بودن را به اعتراض نشسته اند چنانکه دنیای تابوها و سانسورهای تحمیلی و خودسانسوری ها ی فرهنگی/تاریخی انسان را به چالش بخواهند.