شنبه، تیر ۱۲، ۱۴۰۰

دو یادآوری از فیسبوکم! - گیل آوایی

 یک بایگانیِ در جریان دارم که چندین پروندۀ روزانه در آن است. هرچه که یاداشت می کنم تا بعدها! سراغشان بروم در چندین پرونده( فولدِر) می گذارمشان تا.....

اما پیش می آید گاهی که!!! گاه گاه سرکی به آنها می زنم. یکی از اینها را امروز باز کردم. یاداشتی کوتاه دیدم خوشم آمد و یک چاردانه گیلکی! حیفم آمد با شما قسمت نکنم:

غلط

خوب! درست نوشتن چه فایده دارد!؟ هیچ ! دنیا هم درست بنویسی آب از آب تکان نمی خورد. نه کسی می گوید خرت به چند است نه کسی هویی به های هایت می کند اما اگر غلط بنویسی، هیچ خوبی ای هم نداشته باشد این یک خوبی را خوب دارد که غلط آدم را بگیرند و چه بسا دوستان زیادی که غلطِ آدم را می گیرند و توجهی می کنند و تذکری می دهند. حالا اگر غلط نوشتم یا بنویسم فکر نکنید که می دانستم اما غلط نوشتم! نه! یکی از راههای یادگرفتن هم همین است که دل به دریا بزنی و غلط بنویسی تا درستش را یادت بدهند تذکر بدهند و خلاصه اینکه در این سرای بی کسی کسی به در همی زند! همین است که چقدر خوش بحالم می شود غلط بنویسم، غلط نظر بدهم اصلن غلط بکنم! در روزگاری که غورباغه ها در وطنم ابوعطا می خوانند، چرا نباید غلط کرد!؟ اصلن باید غلط کرد تا راستش را بیایند بگویند. گذشت آن زمانی که همه بی گناهند مگر عکس آن ثابت شود! حالا داستان دیگری ست همه گناهکارند مگر عکس آن ثابت شود! خوب اینجور هم می شود که غلط نوشت غلط گفت غلط کرد تا هوایت را بدارند. وقتی غلط می نویسم غلط می گویم غلط می کنم، کمترین دست آورد این غلطها خبر گرفتن دوستان است و این چقدر خوب است! باور نمی کنید شما هم امتحان کنید!

بوشو سالانه سال، هانده آویریم / جه چاله در نامو چا مئن اسیریم

هاتو بازه درَد نوبه به نوبه / آکِه واستی امی حقا فاگیریم

فارسی:

سالهای سال رفته، باز گم شده ایم / از چاله در نیامده، در چاه اسیریم

همینطور دارند بازی می کنند نوبت به نوبت / چه وقت باید حقمان را بگیریم!؟

سوم جولای 2014

 

2

این چهار بیت هم از آن مانده های در بایگانیِ روزانه ام:

دردا که جانم رفته من بیهوده جانان می کنم

اشکی نمانده دیده را خشکیده گریان می کنم

راهی نمی دارد به دل آهِ شبانگاهی دریغ

نجوای نامش را چنین سر در گریبان می کنم

سازی شکسته گشته در کنجی به حیران مانده ام

ناید کسی تا پرده ای از درد بی درمان کنم

مستی کجا شد باده هم با من ندارد همدمی

تلخی به کام خویشتن با اشک چشمان می کنم

سوم جولای 2014

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر