سه‌شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۸

ما

ما
گیل آوایی
14 جولای 2009

خواسته بودند قوم عزا
یک کرانه بی خورشید
لابه زار خاک که چرایی ِ هیچ ناخدایی به خدایی اش
مگر زانوزنان ذلیل
مویه بار کنند هر آدینه به زوزه گار قبیح
باری
یک دم نبود دم برآوردن این قوم آسوده
چشم بر هم نهادنی
که کابوس از گذر هر گام به خوانش آفتاب و بهار
وین باور ِ هماره ی خاکمان که آبادی اش
به سیاووشان یک دریا خاوران هوار کرده ایم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر