چهارشنبه، دی ۰۷، ۱۳۹۰

واگویه شبانه - گیل آوایی

بر بال باد
دیوانه وار
با یک کرانه هوار
می گذرم
مستِ لمیده تاب می دهد
موج موج اینهمه با من

سه‌شنبه، دی ۰۶، ۱۳۹۰

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی


با اندوهی کمرشکن به غزلی پناه بردم که سالهای دهه ی شصت خونباری هزار فاجعه را فریاد می کردیم با آن اثر جاودانه یاد پرویز مشکاتیان - بنام " بر آستان جانان" - که یاری رسان روح زخمی ما بود. این ویدئو را با مدد جستن از همین اثر و صدای استاد شجریان، تهیه و تنظیم کرده ام
فریاد دیگریست در روزگار خونباری که حکومت نکتبار اسلامی بر سر ما و سرزمین ما آوار کرده است
چقدر از این دین و حکومتش بیزارم
گیل آوایی
بیست و هفت دسامبر2011

سه‌شنبه، آذر ۲۹، ۱۳۹۰

پرچمِ سه رنگ شیروخورشید نشانِ ایران، پرچم همه ی ما ایرانیان است - گیل آوایی


پرچمِ سه رنگ شیروخورشید نشانِ ایران، پرچم همه ی ما ایرانیان است. پرچم سه رنگ ِ شیر و خورشید نشان ایران فراتر از آن است که نشانِ یک حزب یا سازمان یا گروه های سیاسی خاص باشد. این پرچم، پرچم ملی ماست. پیشنهاد می کنم در هر گردهمآییها و برنامه ها و مراسم ایرانیان، از این پرچم استفاده شود و از چند گانگی ی آن از جمله بدون نشان شیر و خورشید یا نوشتن کلمه ی ایران در وسط یا هر دست بردِ دیگری در آن، پرهیز گردد. این پرچم به همه ی ما ایرانیان از هر جای ایران با هر تفکر و اندیشه یا گرایش سیاسی ای که باشیم، تعلق دارد. نشان ملی ما ایرانیان است. با این کار از  بلبشویی و آشفتگی استفاده از پرچم ملی خود در گردهماییها یا هر مناسبت دیگری، پرهیز نماییم.

یکشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۹۰

شب چو رازی پرده پوش گریه ی ما بود سخت - گیل آوایی

16دسامبر2011
شب  چو رازی پرده پوش گریه ی ما بود سخت
بامداد آمد چو کاهی سوخت شب طرفی نبست

جام ماند و یک سبو باران اشک و چهره خیس
هق هق ما بود همچون تندری سر می شکست

یار ما هم کز وفاداریش صدها قصه بود
ادعایی کرد اما رفت وُ با دیگر نشست

بی خبر، چشم انتظاری، دل شکسته مستِ مست
ای دریغا عهد بشکست  بی وفا از ما گسست

شب خیال ما چو سازی قصه دلدار گفت
روز اما او ندانست کزشرارش دل نرست

جام در دست و نوای نای، آه سینه سوز
سهم ما از یار شد دستی همی سایم به دست

بی وفایی بود رسم یار ما ای دل بسوز
کاین شب بی یار باید گریه کرد وُ چشم بست

چهارشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۰

همدمی کو، صنمی کو، دل و دلداری کو - گیل آوایی

14دسامبر2011

همدمی کو، صنمی کو، دل و دلداری کو
دلبری کو، ببرد غم ز دل یاری کو

دیده خون شد ز رهِ بی گذرِ رفته بخواب
جان به لب آمده همباده ی بیداری کو

وای از این خشم فرو کوفته با حسرت و آه
جنگل آتش شد وُ آن یارِ بسرداری کو

مردم چشم من از سوگ هَزاران شده مات
حیرت از دشت سترون، دم غمخواری کو

آه از این بازی ناساز  زمان همنفسا
جام خالی غم ما مانده سرِ یاری کو

نای دلگیر زتکرارِ فغان، بیداد است
شب ماتم زده را صبح سپیداری کو

ما فسردیم در این دشت بلا پرورِ  سوگ
اخگری کو، شرری کو، ره و رهواری کو

سه‌شنبه، آذر ۲۲، ۱۳۹۰

مواظب باش، او اینجاست عشق من - گیل آوایی

 
The Bear Came Over the Mountain by: Alice Munro
خرس به کوهستان آمد، داستانی ست دوازده قسمتی اثر نویسنده ی سرشناس کانادایی بانو آلیس مونرو
این داستان را به فارسی برگردانده ام و نام ترجمه فارسی را از ششمین قسمت این داستان برگرفته ام. این اثر از دو نگاه به باور این قلم قابل توجه است. نخست درونمایه ی داستان  و دیگر شیوه پرداخت آن است که می تواند برای دوستداران داستان و داستان نویسی جالب و الهام بخش باشد. در برگرداندن این اثر به فارسی تلاش کرده ام از آرایه های برون از اصل داستان، به هر دلیل پرهیز کنم تا هرچه هست( خوب یا بد، رسا یا نارسا، بجا یا نابجا) از اصل داستان به فارسی منتقل شود. امیدوارم مورد استفاده خوانندگان این وبلاگ قرار گیرد
با مهر
گیل آوایی
سیزده دسامبر2011

پنجشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۹۰

ویرانگی - گیل آوایی

هر ویرانه ای محو می شود روزی!،
یا 
به نمادی کوله بار می شود در چنبره ی یک تاریخ حافظه
یا 
چنانکه ندانند آمدگان!،
نخواهند که بدانند حتی!
اما
درونِ توست فقط نمی آساید
ازهیچ ویرانگی ات!

جمعه، آذر ۱۱، ۱۳۹۰

من آن جنگلِ گیسوانِ ترا دوست دارم - گیل آوایی

اول دسامبر2011
بدون ویرایش
 
من آن جنگلِ گیسوانِ ترا دوست دارم
نگاه خمار شبانِ ترا دوست دارم

به گاهان دلتنگی ی من چو آیی بخوابم
به نازانه  لعل لبانِ ترا دوست دارم

چه گویم که چون باده مستی فزایی
چو رقص شرابی وُ آنِ ترا دوست دارم

به هر زخمه ی تارِ شبهای  بی تو
خیال تو داند گمانِ ترا دوست دارم

تویی همدم یک جهان بی تو بودن
نگارا تو دانی جهانِ ترا دوست دارم!؟

تو چون جرعه جرعه شرابی به کامم
خرامانت ای جان که جانِ ترا دوست دارم

به هستی تو هستی، که هستِ تو در من،
چو مستی نهانی نهانِ ترا دوست دارم