نُت ِ بی انقطاع ِ دربدری
سوز ِ ساز ِ خلوت ِ اندوهبار
هوار ِهماره ی با هر آه
یک مشت
یک خشم
از دهان هزاران خونین دهان
داغ و سوگ و سوز و درد
تکرار می کند
نُتی پیدا و گم
گم شدگی کابوس وار ناروا
آه
برای کدام آواز درد
همآوایی
مانده هنوز بجوییم
جویباران ِجاری ِ دریا نشین
طوفان خویش
دریا وار
در خود
واگویا می کنند
وقت است
های
وقت است
سر ریز شدن
ساحل
از سکوت و
سکون و
انتظار
بجان
آمده است
سوز ِ ساز ِ خلوت ِ اندوهبار
هوار ِهماره ی با هر آه
یک مشت
یک خشم
از دهان هزاران خونین دهان
داغ و سوگ و سوز و درد
تکرار می کند
نُتی پیدا و گم
گم شدگی کابوس وار ناروا
آه
برای کدام آواز درد
همآوایی
مانده هنوز بجوییم
جویباران ِجاری ِ دریا نشین
طوفان خویش
دریا وار
در خود
واگویا می کنند
وقت است
های
وقت است
سر ریز شدن
ساحل
از سکوت و
سکون و
انتظار
بجان
آمده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر