دریاب دمی که با طرب می گذرد
شب شعر در دانشگاه لایدن
گیل آوایی
هنوز از حال و هوای شب خوبی که داشتیم، بیرون نیامده بودم. چند لحظه ای نمی گذشت که با هم خدا حافظی کرده بودیم. به نسیم فکر می کردم که چقدر باید احساس زلالی داشته باشد که با نوای اصیل گیلکی که شور و دلتنگی خاصی در آدمی می گیراند، اشکش در آمده باشد. به کوشیار فکر می کردم که به هلندیهای در گذر، چنان هشدار داده بود که جای دوچرخه سوارها نیست! وخنده ام گرفته بود از واکنشی که داشتم و او با شیطنت دلچسبی لبخند می زد وقتی که گفتم :
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر