بقول ما گیلکها " هرچی آدم نخوایه حرف بزنه ولی آدمه تکه پالو به گب آیه!" حال ماجراهاییست که در کشور بلازده ی ما می گذرد. مثلا همین ماجرای اخراج استاتید دانشگاه که یکی از آنها خانم صبا واصفی است، آدمی را به حرف می آورد. چرایی این برخوردها بماند ولی گفتآوری ِ این بانوی محترم ( صبا واصفی) را بگذارید در مقابل گردن کلفتهای مفتخوری که به جان ملت افتاده اند مثل خامنه ای، جنتی، یزدی، و تحفه ی به هم نرس اش احمدی نژاد، آیا مثل این نیست که بخواهی جلوی گاو چلوکباب بگذاری!؟
«« یا در برابر این نگاه انسانی سهراب، که روی پل دخترکی بی پاست. دب اکبر را بر گردن او خواهم آویخت. هر چه دشنام از لبها بر خواهم چید. هر چه دیوار از جا خواهم کند. من گره خواهم زد چشمان را با خورشید، دلها را با عشق ....»
خودتان قضاوت کنید!!!باور نمی کنید، امتحان کنید! ریسکش با خودتان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر