خون گریه کرده ایم هر گاه تاریخ اسلام و جنایتهای
آن در ایران را ورق زده ایم
اسلام در سرزمین ما جز بندگی و نفرت و عقب ماندگی
و ریاکاری و ناآگاهی و خرافه نیاورده است. هیچگاه جان ایرانی از جنایت های اسلام
در امان نبوده است. هر چه نفرت و فرهنگ غیر انسانی و بندگی کور و خرافه و باورهای
بیمارگونه است از همین اسلام به ایران و ایرانی داده است.
اسلام یکی از استثنایی ترین دینهای جهان است که در
بی چشم و رویی محض نمک می خورد و نمک دان می شکند. هرآنچه که محمد و عمر و علی و
نمایندگان جنایتکارش بر سر ایران و ایرانی خراب کرده است، امروز حکومت اسلامی به
آشکارترین شکل آن بر سر ایران و ایرانی می آورد. به تک تک چهره های حکومت اسلامی و
آنچه که از این جانیان گفته و عمل می شود بیاندیشید هیچکدامشان از یک باور انسانی
که با جامعه ی انسانی امروز همخوانی و همگامی داشته باشد ندارند. چنان حقیر و ابله
و خرافه مستند که در مقابل هر بالندگی ی انسان امروز با جنایت و خون تحمیل می شوند
و با جهالت و جنایتی که حتی فکر آن هر انسان شرافتمند را می آزارد،
بدیل غیر انسانی را پای می فشارند و ایرانی ِ بخون
نشسته را به زور جنایتهای هولناک به تمکین وا می دارند. چنایت کرده و می کنند که
به هزار باره به کسانی همچون یزید و شمر و ابن ملجم درودها فرستاده می شود که جانیانی
از این دست را در همان بزنگاه تاریخی چنان کرده اند! و امام زمانشان را که زمانی
در همین سرزمین بلازده به احترامش دهن آب می کشیدند و اسمش می بردند و با بردن
اسمش از ازجای بر می خواستند، امروز به چنان طنزی بدل شده است که اگر همان امام
زمان اخته شده در دل چاه به جاه و جلال ِ این جانیان رسیده است ورنه در باور
همانانی که دهن آب می کشیدند و به احترامش بر می خواستند، جز یک ریاکاری دردآور نیست.
و این همه برآیند تفکر ایت الله های مالیخولیاییست
که در مغاکهای متعفن خود آن را رشته اند و در ایران به خون نشسته پنبه شده است و
بخون نشستن این دین نفرت انگیز میسر نبود تا در عمل جنایتباری اش بر همه
باورمندانش آشکار شود.
هرگوشه از نماد و نمود حکومت اسلامی را می نگری
نشانی از جنایتهای رفته به ایران و ایرانی می بینی که اسلام با خود آورده است.
آنچه که خوانده یا شنیده بودیم، با همه ی
خونبارانه بودنشان برای ما چنین ملموس نبوده است که در حکومت اسلامی از سر می
گذرانیم.
هر آنچه که از نفرت و توهم و خرافه و احکام غیر
انسانی و زندگی بنده وار ِ همیشه در لابه و توبه و گریه و مرگ ستایی در قالب آیه و
سنت و برداشتهای مالیخولیایی کسانی چون شبان خرافه مست، بر سر مردم آوار شد و تاریخ
بشر از آن شرمگین است، بار دیگر در حکومت اسلامی نیز! تکرار شده و همان خرافه و
فرهنگ قهقرایی اسلامی با توهمات و مالیخولیایی مشتی ابله بر سر ایران و ایرانی
خراب می شود
فقر و فحشا و بیکاری و دزدی و ریاکاری تا ساده ترین
نماد جامعه ی بجان آمده از مافیای اسلامی، ریشه دوانده است اما معرکه گردانان این
دین نفرت انگیز در پی زنانه مردانه کردن اینجا و آنجای جامعه اند! مجسمه ها را می
سازند و بر می چینند! دار و ندار ملت را به تاراج می برند و اساس هر تصمیم و
برنامه و دگرگونی اقتصادی/فرهنگی/سیاسی جامعه را بر پایه رشوه و درامدهای سیاه ِ
بده بستانهای آن تنظیم می کنند؛ دزد میلیاردی به وزارت و ریاست می رسد و واردات و
صادرات تبهکارانه بی در و پیکر جریان می یابد و زن تهی دستی بخاطر دزدیدن گوشت از
مغازه ای به بیغوله گاه مزدوران همین حکومت اسلامی برده می شود، آنگاه دادِ عمامه
گُنده های همین حکومت و دین خونبارش از بی حجابی و قلیان کشیدن زنان در می آید! و
این همه گواه روشن ناتوانی ِ ریشه ای همین دین و حکومت است که چون از حل ساده ترین
معضل جامعه ی انسانی عاجز است به دست آویزهایی از این دست می پردازد تا فریبکارانه
مسئولیت و ناتوانی خود در حل معضلات را لاپوشانی کند. این برخورد نه در سه دهه اخیر
که همواره در این دین نفرت بار بوده است. در هیچ دوره از قدرت و حاکمیت و بقای این
دین تبهکار، راه و روش انسانی به جامعه داده نشده است.
اگر دیروز در پی آن یورش خونبار با غارت کردن ثروت
ایران و سرکوبهای خونبار و به بردگی گرفتن ایرانیان ِ پای بند به باور و فرهنگ نیاکانی
خود، به تخریب فرهنگ و تمدن ایرانی پرداختند، امروز همان نشانه ها را به تباه ترین
شکل اش از سر می گذرانیم
دیروز به زبان و هنر و آیین و تمدن ایرانی که
سرآمد و نماد انسان متمدن بوده تاختند بگونه ای که همه این نمادها در یک ستیز هماره
با سانسور و تابوسازی های اسلامی تا به امروز رسیده است و پس از چهارده قرن بار دیگر
همان انسان ستیزی و آزادی کشی ِ اسلام پرده از چهره خود برکشیده و این روزگار تلخ
تر از زهر را تجربه می کنیم.
اما اسلام با همه ی این تبهکاری ها و ریاکاری ها و
غارتها و ویران کردنها، اگر در هر جای دیگری از این جهان توانسته است مردم آن را
هویت داده و در خود حل کند، هیچگاه، تاکید می کنم، هیچگاه نتوانسته ایرانی را از ایرانی
بودن تهی کند. ایرانی در گذر چهارده قرن با توانمندی و هوشیاری همه ی هنر و تاریخ
و فرهنگ و زبان و باور بالنده اش را زنده نگه داشته و فرهیختگان ایرانی را با خود
تا همین امروز ستوده و همراه کرده است. اگر تندیسهای خیام و فردوسی و آریو برزن و
آرش کمانگیر ویران و جابجا می شوند! جایگاه و حضورشان در دل هر ایرانی بالنده تر
از همیشه سبز می شوند.
اسلام بار دیگر چهره ی نفرت انگیزش را به ایران و
ایرانی نشان داده است و این چالش دوباره ای برای فرزندان این اب و خاک است تا از
تاریخ و شناسه های ملی خود دلیرانه دفاع کند. ایران به دست ایرانی تا به امروز پایدار
مانده است. اسلام با یورش دوباره در هیبت متعفن حکومت اسلامی و جنایت و جهل و ریاکاری،
راه بجایی نمی برد. این حکومت به گواه تاریخی اش در سرزمین اهورایی ایران، آب در
هاون می کوبد!
گیل آوایی
15 تیرماه 1390