شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۳

شبانه ها - گیل آوایی


زبانِ خامُشانۀ شب وُ بغضی به هر پیاله.
پنجره ای کز کرده نگاهِ مات می شمرَد
گاه سوسویی قطره چکان، روان
نقش می زند سایه روشنِ دو سوی!

سمفونی شب به راه
رگباری "آسمان به زمین دوختن" گذشته است!
ناودانی اگر می خواند هنوز
جاری چشمانِ بغض است
نُتهای گمی
که گاه به گاه می شنوی!،
همچون نفسهای آخری که هق هق رگبارانه ته کشیده باشد!

اینک
پیاله ای خالی
سبویی به شهادت

آه
یادها تمامی ندارند دوستِ من!


2
شب وُ آوازهای ما
سکوتِ شهرِ خاموشان شکستن!
آه
پنهانی
چاشنی فریاد است
دل به دریا زدن!

وقتی سکوت
رسم روزگار تحمیلی ست!
وهمِ تو وُ مترسکِ این سیاهی!
دوامِ روزمره گی ست!

می دانی!؟
فریاد
رمز گذرِ شبهای بی چشم و روست!
کودکانه های من
گواه من است
بارها پرده های وهم دریدن!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر