نُتهای گمی بر انگشتان است!
آوازهایی به سکوت،
دل به خیال می برد
کرانه ای چشمان مات می نوازد
بالکشانِ پرنده ای
بازیدنِ عشق و آبی بی انتها، بی ابر!
آه
وسوسه ای نجوا وار بی تاب سرک می کشد!
پیاله ای
جاریِ خاموش می شمارد:
تیک
تاک
تیک
تاک
همین!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر