همیشه یک وقتی هست که...
(مجموعه ای از داستانها و یادداشتهای
گاهگاهی)
شابک: 9789490839109 :ISBN
پیشگفتار " همیشه یک
وقتی هست که..."
نوشتن
برای من نوعی خلوت کردن با خودم یا شاید گریز از بسیاری از خبرها و نماد و نمودِ
روزگاریست که در آنیم. یادم است با خواندن خبری کارد به استخوانم رسیده بود و
گفتم:
یک
تپانچه
یک
فشنگ
شقیقه
ای که سوت می کشد!
خبرها
را تو بخوان
شلیکش
با من!
و
چنین است که گاه شعر، گاه داستان، گاه دل دادن به ترجمه، می شود رنگ، حتی
رنگهای نگاره ای، که روزها و شبهای مرا می
نمایاند. نه اینکه در پیِ شناسه ای، نامی و عنوانی، هر چه که باشد یا بنامی اش!،
باشم! بلکه می نویسم اگر ننویسم، بی قراریِ آن سیاهتر از روزگار این سالها می شود!
فکر می کنم که نسلِ من در آینده ای که می خواست باشد، این سالها به سر می برد اما "این"،
" آن
" نیست که برایش هرچه داشت به
میدان آورد. و برای آن که می خواست و با این که شده است، کولۀ تجربه ایست که با
خود می کشد و می گوید، می نویسد، حتی هوار می زند هم.
اینکِ
من هم شده است حال و هوای آن که عادت کرده باشی با خودت حرف بزنی! آنقدر تکرار بشود
که بخودت نهیب بزنی با خودت حرف نزن!، اما وقتی بخودت می آیی که هم با خودت حرف می
زنی و هم بخودت می گویی با خودت حرف نزن!
به
هر روی با خودم حرف زده ام. می زنم هنوز! نوشته ام و می نویسم هنوز! و این میان
وقتی به آنچه گفته و نوشته ام نگاه می کنم مانند دلشدۀ موسیقی ای می مانم که از پی
سالها، خلوت کرده وُ به آوای دور وُ دیر وُ
آشنای خود گوش می دهد. آواهایی که می شود آهنگِ هر نجوای خواسته و ناخواسته
اش.
این
که چه شده باشد یا بشود، مرا آن گفتۀ زنده یاد اخوان ثالث است به هزار شوق: هیچم و
چیزی کم!
و
سعدی فرموده است: گر برانند و گر ببخشایند، ره به جای دگر نمیدانیم،
اما
انگار باید چنین بنویسمش اینجا:
گر
برانید وُ گر ببخشایید، ره بجای دگر نمی دانم!
با
مهر و احترام
گیل
آوایی
سه
شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ / 11سپتامبر 2018
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر