سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷

بغضواره

برای جانباختگان فاجعه ی موسوم به قتلهای زنجیره ای


آفتاب بر نیاورد هنوز
نور خیزان ِ هیچ بامدادی

داغ کشانیم
پیکرداغ

دار
ریشخندیست
بودن نبودن

گزمگان آیه و تزویر
جار می زنند
نعره نعره نعره
مشتهای سوگوار
خشم می انباند

آه که تو رفتی وُ انتظار هنوز
کمینراه ِ بی غبار می پاید

چشم
طوفانیست
نیاسوده از اندوهی که مانده زتو
و بغض می شمارم
نجوا
نجوا
از آن تابستان خون
تا هزار ضجه ی این تابستان
که ترا به نگاه خویش سپردم
تا بی کران آن سوی روزگار که بشایدت

و اینک ِ التهاب
پیوندیست
آویز ِ لحظه ها
وقتی
بیافشاند آفتاب
نورخیزانی
که تو سروده بودی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر