بیا کزهمدلی ما بهار می آید
ز رزم وُ یاری ما غمگسار می آید
در این زمانه ی اندوهبار عاشق کش
زمهربانی ما مهر یار می آید
گر از جدایی ما دیو و دد شده بر ما
چو اتحاد کنیم میوه بار می آید
بیا کز همرهی ما امید می روید
به باغ یکدلی ما هَزار می آید
تو ای که مام وطن خواندت به صد آواز
بیا به کام تو خوش روزگار می آید
عجب نبوده وطن گشته خاوران ای داد
که از جدایی ما دشمن هار می آید
زسوگ یار بخون خفته داغدارانیم
شود بهار وطن لاله زار می آید
چه غم که غم بدل ما اوین اوین سبز است
صبور باش بهاران بهار می آید
من و تو ما که شویم اشکمان شود سیلاب
نه قطره قطره که دریا بکار می آید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر