نیمه شب یکشنبه 21 اکتبر2012
بجانِ باده که یادت شرار جانم بود
تمام شور و شرر در غم نهانم بود
به مستی نام ترا رِنگِ شور وا می
گفت
در آن میانه غمت سایه دیدگانم بود
ز سوز " گریۀ لیلی[1]"
هوار سر دادم
چنان که هق هقِ اشکی به دیلمانم[2] بود
سکوت شب زغمآوار من خیال درید
چو هر ستاره نگاهت بر آسمانم بود
چه زخمه های دلی پرده های شب زد راست
که واژه واژه به نامِ تو بر زبانم بود
نبودی با من وُ بودی چو هست وُ نیست، دریغ
چه شاهدی زتو با مستیِ شبانم بود!؟
پیاله سوک مرا سوز کامِ من می کرد
در آن دم از تو که آهِ غم از فغانم بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر