جمعه، دی ۲۹، ۱۳۹۱

هوای گریه ندارم زخشم فریادم - گیل آوایی

هوای گریه ندارم زخشم فریادم
هوار می زنم آری اسیر بیدادم

همان که نان خورَد از خوانِ من کند بیداد
سلاح گیر تو با من که خانه بربادم

چه خو کنی به جنایت زجهل گریانی
بیا که جهل تو ام می کند زبنیادم

زخون به تنگ آمده است مام وطن
چنین که حاکم الله گشته جلادم

ز دامِ آیه وُ جهل وُ ریا چه می نالی
که روز رزم به میدان بیایی من شادم

زهمرهیِ من وُ ما بهار می آید
نه در اسارت دینی که کُشته اجدادم

هوار می زنم آری که گوی و میدان است
کرامتی اگرت، آی وُ رَس به فریادم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر