دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۱

امشب چرا سکوت سبو جار می کند - گیل آوایی

امشب چرا سکوت سبو جار می کند
گیل آوایی
نیمه شب یکشنبه 27ژانویه 2013

امشب چرا سکوت سبو جار می کند
گویی که کوهِ  غم به دلم بار می کند

دل می برد چوجاری می در پیاله ام
با زخمه های شورعجب کار می کند

دنیای غم به سکر دل آویز داده ام
زین شب که آهِ دلم زار می کند

ماتم از این هوارِ فروخوردۀ دلم
گه نغمه ای به زمزمه افشار می کند

رقص خیال و باده به جامم چه می کند!
هر گردشی که شور دل اقرار می کند

فریاد می شوم به لب اما کرشمه آه
همساز من چو باده شبم تار می کند

غوغای زنده شهر به خواب شبانه رفت
دُردی به جــــــــــام، طالعِ دلدار می کند

نقش هزار خاطره شد رقص باده ام
زین نغمه های شور که تیمار می کند

ای دل صبور باش که آوای شوردشت
دل می برد به عشوه غم انکار می کند

این غزل را نیمه شب دیشب( یکشنبه شب) گفته ام. با حال وُ هوایی که داشته ام و در این غزل نیز حس می شود، بی ویرایش در این جا با شما قسمت کرده ام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر