چهارشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۱

همین که می نگری ظاهر و نهان من است - گیل آوایی


همین که می نگری ظاهر و نهان من است
نه های و هوی دگر سادگی جهان من است

زهرچه تاب و تبِ روزگار  دورم، دور
هوار عشقم وُ مستی شرارِ جانِ من است

نگاه کن! ز نگاه زلال وُ بی زنگار
چه سُکر باده زدُردِ جهان، میانِ من است

به نغمه های دلم ره بری به سِحرِ خراب
خرابِ لولی وشی، کو زامتحان من است

نهان ندارم اگر با دو چشمِ دل نگری
چنان نیابی زمن آنچه در فغان من است

اگر به راه من آیی، نخواهی چون وُ چرا
رهایی از همه، باری که در زبان من است

نگر به فصلِ بلا  راز چون هَزارانم
سخن ز داد وُ ستد جانِ من زیان من است

نی ام زجاریِ آلودگی، زلالم آه
که خصم جان من ار این چنین روان من است

چو باده سُکر دل انگیز یار دارم یاد
به های های هواری که یادمان من است

به ساز دل سپرم، دیلمانی خوانم راز
چنین که وِردِ زبان مستیِ شبان من است

گهی به شور، گهی دلشده به کُردِ بیات
زتار وُ زخمۀ جانم که نغمه خوانِ من است

هوارِ دشت برآید ز سوز دل آواز
زبانِ دلشده دارد کسی که آنِ من است

نیمه شب 13 فوریه 2013

گیل آوایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر