شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۳

مراسم سیمین جان بهبهانی در شهر لایدن- هلند - گیا آوایی



مراسم سیمین جان بهبهانی در شهر لایدن- هلند
شب آدینه، 9 اکتبر2014 

دیشب به مراسمی برای گرامیداشت سیمین جان بهبهانی همراه با یکی از دوستان فرهیخته و گرامی ام رفته بودم. اینکه سیمین جان بهبهانی چه هست و چه کرد و اینکه مرگ برای کسانی همچون سیمین بی معناست، داستان دیگری ست و مشکلِ من و مایی چون من این نیست که سیمین های دیارم چه بودند و هستند و نیستند، بلکه مشکل جامعه و مایی ست که چنین حقیرانه و اندوهبار چه در زمان بودن و چه نبودن فرهیختگانمان برخورد می کنیم. فکر می کنم یکی از شناسه های هر مردم و جامعه ای، برخوردشان با فرهیختگان و نمادهای وجدان بیدارشان است و چقدر دردناک و غم انگیز است که یک از هزارِ گفته ها و حرفهایمان، در عمل برخورد نمی کنیم. آن که حاکم است برای بقای حکومتش همه را از دم تیغ می گذراند و هزار ریاکاری و جنایت روا می دارد و آن که بر آن حاکم است، اینگونه حقیرانه و اندوهبار با فرهیختگانش برخورد می کند.
مراسم گرامیداشت سیمین، دیشب،  از نگاه من بسیار حقیرانه، اندوهبار بود. نبودِ این گونه برخوردها، بهتر از بودشان است. سیمین جان بهبهانی فراتر از آن است که به چنین برخوردهایی باشد اما ماییم که ماهیت دردبار خود را در این برخوردهامان نشان می دهیم.
دلم خیلی گرفت. یاد اولین برخوردم افتادم وقتی خبرِ در گذشت سیمین جان بهبهانی را شنیدم.  همین را دوباره فریاد می کنم. با خودم نه با هیچ کس!
همین

سیمین جان بهبهانی هم رفت و راحت شد از این روزگار تلخ تلخ تلخ......
راحت شد از تهدیدهای هیولاهای حکومت اسلامی
راحت شد از تکه و پاره شدن این نویسنده آن شاعر
راحت شد از ضجه های آدینه های خاوران
راحت شد از خون گریه کردن مادر ستارها
راحت شد از این قتل آن قتل
قتل قتل زنجیره ای
وای که سیمین چه کشید سیمین ها چه کشیدند در این حاکمیت سیاه...... کور...... قاتل......... دزد!
راحت شد از یورشهای انسانسوز یک حاکمیت کوردل با اوباشان مزدورِ بی همه چیزش
راحت شد از یک صاحب زمان اقتدار اسلامی که حتی از سنگ قبر شاعر هراس دارد
راحت شد از ممیزی
راحت شد از سانسور
راحت شد از گفتن و گفتن و گفتن در گوش حشرات اسلامی
وای چقدر فریاد و چه دردآور است وقتی نرود میخ آهنین بر سنگ!
راحت شد سیمین
راحت شد از تهدیدهای هیولاهای اسلامی، نشست کانون نباشد انتخابات کانون نباشد کانون نویسندگان بی کانون نویسندگان......
راحت شد از زندگی در گورستان یک مشت مرده پرست
راحت شد از یاوه های یک مشت عمامه
راحت شد از ریاکاری یک تاریخ تبهکاران الله
راحت شد سیمین
همانطور که شاملو شد
همانطور که اخوان شد
همانطور که..........................

اگر در گور هم راحتش بگذارند!!!!
اما
آی
سنگ قبری بسازید که خشم همه دنیا بر هیولاهای اسلامی آوار شود وقتی به شکستن سنگ قبر سیمین می آیند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر