پنجشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۹۲

یک خاطره از دیار، آنهم نیمه شبانه ای در هلند! - گیل آوایی



یک خاطره از دیار، آن هم نیمه شبانه ای در هلند!
چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۲ تهران ۰۲:۰۱ - ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۳
گشنه ام شد. تکه نانی برداشتم با چای شروع کردم به خوردن یادم آمد سالهایی که در ایران قند سهمیه بندی بود و صد البته در شرکتی که کار می کردم سهمیه هر کس را می دادند و ما هم به نوعی یک شورای مخفی راه انداخته بودیم و برای همین موضوع هم شورایی تصمیم گرفتیم متمدنانه قند را سوسیالیستی! و محترمانه مصرف کنیم به این ترتیب که همه قندهای سهمیه ای را روی هم گذاشتیم و در قندان روی میزها برای مصرف! هر که به اندازه مصرفش برمی داشت. اماچند روز صبحانه که خوردیم بچه ها اعتراض کردند که من چایی را زیاد شیرین می کنم! بهتر است چای شیرین نخورم. من هم تسلیم رای همه شدم و چای تلخ خوردم ولی با هر لقمه به دهان گذاشتن یعنی یک گاز زدن به نان!!! یک قند هم در دهان می گذاشتم. چند روز گذشت دیدند اگر چای شیرین بخورم قند کمتری مصرف می کنم تا چای تلخ با قند!!! دوباره گفتند که من  چای تلخ با قند نخورم بلکه چای شیرین بخورم!! خلاصه چای شیرین به چای تلخ و چای تلخ به چای شیرین، به آنجا رسید که قند برای من فقط سهمیه بندی شد!!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر