دوشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۹۱

تا که یاران بر هم اینسان چنگ وُ دندان می کشند - گیل آوایی


تا که یاران بر هم اینسان چنگ وُ دندان می کشند
جانیان از ما دو صد چندان به زندان می کشند

کس نیارد دست یاری، یار می نالد زخویش
دردِ بی درمان تو گویی بهر درمان می کشند

تا رفیقان دست یاری رسم این دوران کنند
آب از سر بگذرد بس های هو زان می کشند

تا که ما را باشد این سان سر به کار خویش رسم
آری آ ری جانیان خون از عزیزان می کشند

آه ای همزخم، ای همراه،  ای همدادِ من
ما جدا از هم چنین باشد که آنان می کشند

خاورانها خون وُ هر آدینه فریاد است باز
تا به کی چشم انتظاری گرده زایران می کشند

شهر آشوب است از بیداد وُ خونفریاد، آی
پُشته ها از کشته ها، از سربداران می کشند

داغ وُ دار وُ اشکِ چشمِ کودکِ بی نان و آب
وقت میدان با هم، اینک! جان زجانان می کشند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر