غیر از سکوت
صدایی نیست
نه بادی می وزد
و نه تن
خنکای نسیمی می چشد
گذر ِ بی رهوار
کز کرده
آواز شبگرد شبانه ی هر شب
نیست امشب
بیم غریبی است
آشفتگی این همه تنهایی
خیال توش ِ گره خورده ایست
بی رمق
وای
اینهمه فریاد
گلوی بی حوصلگی می فشارد
کاش
می آمد
.
صدایی نیست
نه بادی می وزد
و نه تن
خنکای نسیمی می چشد
گذر ِ بی رهوار
کز کرده
آواز شبگرد شبانه ی هر شب
نیست امشب
بیم غریبی است
آشفتگی این همه تنهایی
خیال توش ِ گره خورده ایست
بی رمق
وای
اینهمه فریاد
گلوی بی حوصلگی می فشارد
کاش
می آمد
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر