هنوز
بر سر داریم
هر بامداد
و سینه ستبر ایستاده ایم
با جوخه های مرگ
هر روزمان
شکنجه
هر روزمان
اعدام
هر روزمان
گذر از گورهای بی نام
و نگاهی
پر انتظار
تا روزگار بی اندوه
تا یادمان سرودهایتان
در پایکوبی نسلی
در این خاک
که بی داغزاده شود.
بر سر داریم
هر بامداد
و سینه ستبر ایستاده ایم
با جوخه های مرگ
هر روزمان
شکنجه
هر روزمان
اعدام
هر روزمان
گذر از گورهای بی نام
و نگاهی
پر انتظار
تا روزگار بی اندوه
تا یادمان سرودهایتان
در پایکوبی نسلی
در این خاک
که بی داغزاده شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر