سوم سپتامبر2012
بیار باده که مستی دهد
شکیبایی
به نغمه کُردِ بیاتی
زشور شیدایی
ببین که آتش دل بارد از
دو دیده ما
بیار ساز علیزاده زخمه غوغایی
چنین که جامه دران می
شود فغان دلِ ما
کرشمه ای برساند دمِ
اهورایی
هوای مستی ما باده می
شود همساز
به شاهدی که کند شورِ
دل چو دریایی
زسوز حادثه دل می کند
فغان ای یار
کجا شد آن دل یاری در
این هم آوایی
هوار ما دل شب می درَد
دریغ مدار
که مستی تا ببرد ره به
شور مینایی
ز باده نقشِ رخ یار گر توان دیدن
چه سازم ار که نرقصد به
ساز ِ دل نایی
دگر هوار دل ما به زخمه
آواز است
چنین که تار خبرمی دهد زصهبایی
مدد رسان که دگر دیده
سیل می بارد
ازاین زمانه که
هر" من " گریزد از " مایی"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر