یکشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۱

مستیِ روی تو رازِ مُشت ما را فاش کرد - گیل آوایی

  نوزده فروردین 1391

مستیِ روی تو رازِ مُشت ما را فاش کرد
دل شب از رقص خیالت آه آه، ای کاش کرد

حسرتی شد بر دل ما  یاد تو باشد قرار
ساز دل با یاد تو بر بی کسی پرخاش کرد

با سبو حرف دل ما بود لیکن تا سحر 
بی قراری باده را ازنقش تو نقاش کرد

بر نگاه ما بجز روی تو، مهتابی نبود
دل زدلتنگی ترا در آسمان کنکاش کرد

آه از این دوری وُداد از بی تو بودن، ای هوار
جان ما از آتش یاد تو میِ میناش کرد

سوختیم با هر نفس ای تو نفسهای بهار
بی بهاری دل به هر آهی، ترا ای کاش کرد

مُشت ما هم وا شد از این های وُ هوی بی قرار
تا دلِ ما آهِ حسرتآتشی همراش کرد
 واکنشی ست به یک غزل زیبا از خانم راحله یار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر