پنجشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۱

ویرانی - گیل آوایی


حسرتِ بالها را باد می برد
زمین گیریِ اندوهباری ست،
پروازِ پرِ پرندۀ یک عمرچشم به راهی!

آغاز می کنی
از پایانِ حسرتی وُ کوله ای وُ آهی هوار!

زنجیرها میراثِ رفتگانند!
ما که از وارونۀ افتاب نیامدیم!؟
تا
دری وُ دریچه ای وُ چار کوه به سکوتداد!
چارپایه
طناب
فاصله ی نفسگیریِ بودن نبودن
آه
آن سوی پنجره غوغایی ست
رهایی!

می دانی!؟
وقتی زمین در بوسه گاه هر بام وُ شام
خورشید می آغوشد!؟
چرا ما که از وَ به آنیم
همه چیز به ویرانی نشسته ایم!؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر