یکشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۱

تو نیستی همه جا سایه ای تو می آیی - گیل آوایی


تو نیستی همه جا سایه ای تو می آیی
منی تو، از منِ بر تر،  تویی که هر جایی[1]

فغان دلشدنم، ناله ای ست ویرانزار
چه ای نگاه مرا تا سحر تو می پایی

به اشک باده دلم را دهی به دست خیال
خیال نیست ترا بس خیال می زایی

رقم زدی تو به ویرانگیم والۀ زار
که بی تو غم بشمارم تو هم نمی آیی

شگفتم هر نفس از نقش رویت آه کشم
زآهِ بی تو چه گویم سریست سودایی

دگر من از تو، تو از من تمیز نتوانم
تویی من وُ منم از تو دریغ می نایی

مرا به چشم قشنگت تغزلی ست هوار
که زخمه زخمه بخوانم غزل به شیدایی

چه غمگنانه بگویم چه غمگنانه بخوانم
تو باده ای، تو شوری، تو می، تو مینایی

نگاه عشوه گرت، شب شرار جان من است
دریغ بی تو فغان می کند گیل آوایی


[1] این مصراع در آغاز چنین بود: منی تو، از منِ من تر،  تویی که هر جایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر