چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۸

سه رباعی فارسی، گیل آوایی

باز آ و پیــــــاله ای به برگیرو بخوان
جانانه ز مهر، عشق سرگیر و بخوان
ما گرچه ز روزگار، خون می گرییم
با ما زشــرار باده شب گیر و بخوان
***
ای دل تو فغان ِ باده پویی بودی
دل بسته ی عطرتار مویی بودی
دی کام فرو برده نیـــاوردی داد
شـاید زبرم رفته به کویی بودی
***
یارا به شبان ما خیال تو خوش است
چشمان سیـاه بی مثال تو خوش است
با راز سبو نـــــــاز تو می پوید دل
مستانه تغزل غزال تو خــــوش است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر