جمعه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۸

نه خامنه ای شاه تواند بود نه خجسته جانش، شهبانو , گیل آوایی

>چگونه از یک آخوند زه وار در رفته چنین دیکتاتور سیاهی ساخته شد؟ کجای کار را گاف داده ایم؟ چگونه ممکن است به یک آخوند که یک مجلس روضه خوانی برای نانی به کف آوردن را سگ می زد! چنان میدان باخته ایم که به چنین جاه و مقام و مکنت رسیده است؟دود از کله ی آدمی فوران می کند! مگر ممکن است ملتی اینچنین به خون بنشیند!؟ خامنه ای هرچه یا هرکه باشد، در یک پروسه ای باید به چنین دیکتاتوری خونباری تبدیل شده باشد! مسئله یک سال و دو سال و یک حادثه یا دو حادثه نیست! مسئله ی سه دهه از یک گذار قهقرایی اجتماعی/سیاسی/فرهنگی است که بر دریای خونی از فرزندان این سرزمین شکل گرفته است. همه این شوربختی های نکتبار، از همانجا سرچشمه می گیرد که خدایمان را سیاسی کردیم. دین را به مثابه مار در آستین پروراندیم و در چنین روزگاری که انسان جهانی شده است و حقوق انسانی بی مرز! حرف و حدیث هر کس و ناکس در میهن ما بیشترینه در همین منجلاب دین و خدای سیاسی سیر می کند و هزار حسرت که باز از همین سوراخ دنبال راه چاره می گردد. { آخر کدام حتی ابلهی است نداند که شکایت از جنایت به جنایتکار بردن! آنهم در میانه ی کارزاری که شمشیرها از رو بسته شده، دادخواهی کردن و چاره جویی است!!؟ آیا اینکار چیزی جز فریباندن خود و فریب دادن مردم و انحراف مبارزاتشان با جنایتکار است!؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر