پنجشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۹

حسی دیگر از شعر شاملو - گیل آوایی


راز
گیل آوایی
حسی دیگر از شعر شاملو
16سپتامبر2010


اشک ِ هیچ " گاهی"، لبخند عشق نیست
وقتی که آسمان چشم
می باراند
رازی نمی ماند

هنگام که تاب ته می کشد
بغض نهان
دهان باز می کند
چونان نای نشسته به آوایی که از نشیب و فراز تردید و یقین
ساز می شود
در می یابی
باری
بود راز و گشوده شد به باران سر ریز از نگاهی

و چنین نیز
لبخند ِ بگاه و نابگاهی
پرده می کشد از نهان نهفته بی نشانش
که لبخند رازی نیست
اشک رازی نیست
من
تو
مایی
در پس دیواری
رازیم و راز
تا هیچ های و هویی
اگر نباشد از ما
میانمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر