پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۱

خالی ام، خالی!، دگر هیچم! مرا پربار کن - گیل آوایی

خالی ام، خالی!، دگر هیچم! مرا پربار کن
آتشی افسرده مانم! شعله کن، سرشار کن

تشنه ام!، نازِ زُلالت کو به جام جانِ من؟
نغمه ام کن، زخمه ام کن، شورِ ساز تار کن

چون پرِ بشکسته بالم، زآشیان دورم، ببین
خسته ام بی تو، چوکابوسم، مرا بیدار کن

باده می گرید زحالم، مستی اش را داده باد
جام در دستم، خموشم، گریه ام کن، زار کن

آه از این حسرتهوارِ بی تو ماندن، ای دریغ
یا بکش زاین مرگلاخم یا رهی هموار کن

گر نگنجم در دلِ چون وُ چرای روزگار
می نکش جانا، دمی هم، همچوهستم کار کن

روزگار ما نگردد با سیه کاران به کار
گر که همراهی بیا یاری زیاری جار کن

باده از دستان تو مستی دهد بی تو چه سود
در برم گیر وُ  دمی مستی از این خَممار کن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر