شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۷

این چشم انداز....- گیل آوایی

با همه بازی ای که چشمم در آورده است نمی شود ننویسم!!! صبح امروز وقتی داشتم دریا می رفتم، برگشتم پشت سرم را نگاه کردم، دیدم نمی شود عکسی از این چشم انداز نگیرم! اما یک بار هم نشد از کنار این رود بروم و یاد سپیدرود نیفتم!!! بخصوص آن بخشی از سپیدرود که بین رودبار تا سراوان ادامه دارد! سیاه بیشه اش غوغاست! قرنها پیش!!!! چیزی به بامداد نمانده، وقتی سوار مینی بوس شده بودم و از قزوین به رشت می رفتم، در همین سیاه بیشه یک گالش ( کوه نشین در گیلان) سوار مینی بوس شد کنارم نشست! من کتِ پشمیِ اش را که پارچه مخصوص کوه نشینها و گالشهاست، بو می کشیدم آن وقت من چیزی حدود دو سه ماه از گیلان دور بودم !


 یک توضیح!:
سیاه بیشه را فکر می کنم اشتباه نوشتم به احتمال قوی باید " سیاه رود" باشد! همان جایی که یک سد هم هست و منطقه اش جنگلیست!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر