یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۸

خواستهای مستقل و ضرورت همبستگی فراگیر ملی، گامی ضروری و سرنوشت ‏ساز در شرایط کنونی

خواستهای مستقل و ضرورت همبستگی فراگیر ملی، گامی ضروری و سرنوشت ساز در شرایط کنونی
گیل آوایی
سرانجام حکومت اسلامی به نقطه ی تعیین تکلیف با کسانی رسیده است که دیگر برایشان در قدرت حاکم سهمی قائل نمی شود. اینان کسانی مانند رفسنجانی و طیفهای معروف به اصلاح طلب و تمامی شبکه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مربوط به آنها هستند که سهمی در قدرت و نیز مدیریت ِ در راستای منافع خود، داشته اند که بنا به طبیعت قدرت و شناسه انحصارطلبی و افزایش سود و دامنه ی قدرت و ثروت؛ به شرایط تقابل با یکدیگر به مثابه جنگ گرگهای هار با هم؛ به نقطه بیرون راندن یکی توسط دیگری رسیده اند.
دست پروردگان دیروز، قلدرهای امروز حاکمیتند که سهم انحصاری خود را می طلبند. سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی/اطلاعاتی و متحد طبیعی آن، بازار، با داشتن پشتوانه سی سال سازمان یافتگی و قرار گرفتن در نقاط کلیدی قدرت، به چنان وضعیتی رسیده اند که دیگر با گرفتن پست و درجه و شاباش های متداول ِ از نوع سرباز- فرمانده کنار نمی آیند بلکه حاکمیت را طلب می کنند.
نگاهی به معرکه ی معروف به انتخابات ریاست جمهوری از زمان نزدیک شدن به تاریخ ثبت نام کاندیداها و سپس گذراندن آنان از صافی شورای نگهبان، از زبان بسیارانی از فرماندهان سپاه گرفته تا ایت الله های قرار گرفته در کنار آنان که سلاح و نیروی سرکوب را در دست دارند، روندی آغاز شد که اینک به نقطه سرنوشت سازش رسیده است.
آنچه که هم اینک شاهدیم، در کلیت حرکت، یک سو خامنه ای ( با همه زیرمجموعه هایش در این حرکت، که بخوانیدش کودتا) و دیگر سو میرحسین موسوی با همه نیروهای سیاسی و مالی پشتیبانش، قرار دارند.
اگر چه برنامه ی از پیش طراحی شده، تا سرانجام خود پیش خواهد رفت و اگر مقاومت پیگیر و متناسب با نیروی سرکوب صورت نگیرد، تراژدی حزب فقط حزب الله ِ طالبانی تکرار خواهد شد، اما اگر مقاومت به چنان مرحله ای از قدرت برسد که راه بر خامنه ای در پیشبرد طرح آغاز شده بسته شود، با یک ماست مالی ِ از نوع تاکنونی حکومت، توافقی صورت خواهد گرفت که پیامدهای آن جای بحث دارد. اما هر چه که باشد، سر رشته ی همه این اعتراضات و تقابل و کودتا و سرکوب، در دایره خودی و بخش درونی حکومت قرار دارد و طبیعتا در همان راستا نیز حوادث و ماجراها را مدیریت خواهند نمود.
تردیدی نیست که هیچ فرد یا سازمانی از درون این حکومت قادر نیست و نخواهد بود تحولی بنیادین را سبب شود. که اگر هم با فرض محال چنین تحولی انجام پذیرد، حکومت اسلامی همه چیز خواهد بود الا حکومت اسلامی! بنابراین حرکتی که محوریت آن میرحسین موسوی بعنوان ریاست جمهوری باشد، حتی تحمیل آن به ولایت فقیه، تغییری اساسی و بنیادی بوجود نخواهد آورد و حکومت اسلامی کماکان بر قدرت خواهد ماند و تقابلها برای منافع و غارت و چاپیدن بیشتر و بر سرکار آوردن نیروهای همسو با آن، را شاهد خواهیم بود.همانطور که در زمان خاتمی شاهد بوده ایم. و با توجه به ساختار مافیایی قدرت در حکومت اسلامی، باز بر گرده مردم سوار خواهند بود و بیکاری و فقر و سرکوب تداوم خواهد یافت.
به باور این قلم، اگر روند اعتراضات کنونی با طرح شعارها و خواستهای مستقل و محوری از در حد برکناری خامنه ای از رهبری و منحل نمودن شورای نگهبان و مجلس خبرگان و حرکت بسوی تغییر اساس ساختاری حکومت اسلامی نباشد و چنین سمت و سویی نگیرد، در نهایت امر برنده اصلی همه این درگیریها و اعتراضات و معرکه گیریهای انتخاباتی، حکومت اسلامی خواهد بود.
از همین نگاه دو نکته محوری و سرنوشت ساز در مرحله کنونی حائز اهمیت است:
1- طرح خواستهای مستقلِ فراگیر که اعتراضات را در مسیر منافع ِ جدای از حکومت اسلامی سمت و سو دهد.
2- تشکیل مرکزیت سیاسی برای مدیریت و رهبری اعتراضات در مقابل حکومت اسلامی
از یک سو احزاب و سازمانهای سیاسی و شخصیتهای منفردی که از کاندیداتوری میرحسین موسوی جانبداری کردند و به هرشکل بنوعی با آن همسویی نموده اند، با آنچه که به عینه دیده اند، باید از توهم پیش از معرکه انتخابات بیرون آمده باشند و دریافته باشند که اگر باید در پهنه سیاسی و سرنوشت کشور حضور داشته باشند، باید موقعیت و نقش خود را در مسیری بایسته بازتعریف نمایند، که این خود می تواند میدان توانمندی حکومت سرکوب را محدود کند و از سوی دیگر چهره هایی که از اعتماد و اعتبار جامعه برخوردارند، در شرایط حساس کنونی انتظار می رود که فعالتر از هر وقت یاری رسان مردم و سمت و سو دادن به پا خواستگی شان در شرایط کنونی باشند. براورده شدن دو مورد یاد شده، نه تنها به شفافتر شدن چشم انداز این اعتراضات خواهد انجامید بلکه دست آوردی بسیار مهم در دفاع از حقوق و منافع سیاسی/اجتماعی به ارمغان خواهد آورد.
و اما آنچه که شرایط کنونی به مراتب عریانتر و جدی تر از هروقت ضرورت آن را گوشزد می کند، شکل گیری هر چه سریعتر یک همبستگی فراگیر ملی است که بتواند نه تنها در داخل نقشی کارساز ایفاء نماید بلکه در مجامع بین المللی نیز حکومت اسلامی را از اعتبار و مشروعیت ناداشته اش، تهی کند. چنین همبستگی ملی، یک ضرورت سرنوشت ساز در شرایط کنونی است.
بی تردید روند اعتراضات در روزهای پیش رو، چشم انداز درگیریهای جاری با حکومت اسلامی را روشنتر خواهد نمود و خواهیم دریافت که سمت و سو گرفتن نیروهای تاثیر گذار در خواستها و تقابل با حکومت اسلامی، در کجای این حرکت قرار دارند.
اگرچه به میدان آمدن یکپارچه با خواستهایی که برآیند اهداف و منافع کل جامعه ی ایرانی باشد، از توان حکومت اسلامی در مدیریت اعتراضات و بحران جاری می کاهد و پر بی راه نیست اگر گفته شود که به عنوان یک مرکزیت جایگزین موجودیت حکومت اسلامی را در هر زمینه ی سیاسی/ملی/بین المللی هدف قرار می دهد.
آیا نیروهای سیاسی مخالف با حکومت اسلامی با توجه به اعتراضات بسیار مهم جاری در میهنمان، به ضرورت عملی برای یک همبستگی فراگیرملی رسیده اند!؟
هرچه که باشد و پیش آید، یک موقعیت حساس دیگر در مقابل همگان قرار گرفته است و آن اینکه یک صدا دست در دست هم اساس این حکومت آدمکش را در هم بریزیم. امید که چنین موقعیتی را بدرستی دریابیم و پاسخ دهیم.
سرزمین ما در آتش جهل و جنایت یک مُشت آدمکش می سوزد. به یاری اش بشتابیم.



گیل آوایی
14 جون 2009

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر