جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۷

نزدیکترین دورم...

نزدیکترین دورم
که در انفجار سکوت
ضجه های دار و درفش
فریاد می کنم
هر روز
مرگ می شمارم
هرشب
درسلول انفرادی
آزادی
آه می کشم
هر لحظه
دار می شوم
نفس
نفس
از کوچه های شهر
قامت خمیده
پیر
زباله
زباله
گرسنه می چزم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر